تصاویرزیبا|عکس های زیبا

تصاویرزیبا|عکس های زیبا

جدیدترین عکس های خفن و زیبا
تصاویرزیبا|عکس های زیبا

تصاویرزیبا|عکس های زیبا

جدیدترین عکس های خفن و زیبا

جملات و عکس نوشته های عاشقانه 2016

جملات و عکس نوشته های عاشقانه 2016



 

به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست

فهم عاقل را به عاشق،
راه نیست…
هرچه گویم باز میگویی،
که چیست؟

باید اول ، ترک هشیاری کنی…
عشق را در خویشتن
جاری کنی!

هر زمان گشتی
تو مست جام عشق…
خویش را انداختی
در دام عشق!

آن زمان شاید
بدانی عشق چیست…
چون کنی
درک یکی را از دویست….!

“مولانا

گفتم ای دل، نروی؟
خار شوی، زار شوی
بر سرِ آن دار شوی
بی بَر و بی بار شوی

نکند دام نهد؟
خام شوی، رام شوی؟
نپَری جلد شوی،
بی پر و بی بال شوی؟

نکند جام دهد؟
کام دهد، ازلب خود وام دهد؟
در برت ساز زند، رقص کند،
کافر و بی عار شوی؟

نکند مست شوی؟
فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی،
کر شوی، شاعر و بیمار شوی؟

نکُنَد دل نکَنی،
دل بکَنَد،
بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری،
صبح که بیدار شوی؟؟!

“مولانا”

هر کسی لایق آن نیست که یارم باشد

دست من گیرد و با عشق کنارم باشد

گرچه چندیست که احساس غریبی دارم

نکنم من طلب عشق که عارم باشد

منم و دفتر شعری و کمی تنهایی؛

با همه مردم این شهر چه کارم باشد

تقدیم به عشقم:

مـــــــے نویســــــــــم بــــــــه نــــام عشـــــــــــــــــــق…

بــــــه نـــام دل…
بــــــه حرمــــــــــت این لـــــــحظـــــــــــه های بــــــــے تڪـــــــــــــرار

بــــــه شـــــــــــوق تـــــــــــــــــــــو

بــــــــه نام عشـــــــــــــــــــق مــــــــے نویســـــــــــــم

دوستت دارم

تــو کیستی که مــن اینگونه بی تــو بی تابم

شــب از هجــوم خیـــالت، نمـــی برد خـــوابم

تـــو کیستی که مـــن از هر مــوج تبسم تـــو

بـــه ســـان قـــایق ســرگشته، روی گردابــم

چـــــه آرزوی محالیســت زیـــــستن بـــا تــــو

مـــرا همیـــن بگذارند: یـــک سخـــن بـــا تــو …

فریدون مشیری

چـــــقدر زیـــــباســـــت…

کســــــی را “دوســــــت” بــــــداریــــــم

نـــه از رویِ “نــــــیاز”……

نــــه از رویِ “اجــــــبار”…

و نــــه از رویِ “تنــــــهایــــی

فقـــــط بـــــرای اینـــــکه…

ارزشِ “دوســـــت داشـــــتن” دارد …

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بی دل خبر دریغ مدار

به شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار

حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است
ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار

کنون که چشمه قند است لعل نوشینت
سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار

مکارم تو به آفاق می برد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار

چو ذکر خیر طلب می کنی سخن این است
که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار

غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

حافظ شیرازی

ﺗـــــﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﮐﻢ ﻧﯿﺎﺭﻡ …
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻢ …
ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺭﺍ …
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ … ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ …
ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ …
ﺗــــــﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ …
ﺗﺎ ﺣﺮﯾﺮ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﯿﭽﻢ ﺩﻭﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ …
ﻭ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﺷﻮﻡ …
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ …
ﺗﺎ ﺩﻟﻢ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ …
ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ … ﻟﻤﺲ ﮐﻨﺪ …
ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﺪ …

ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺵ

یک سبد گلهای زیبا مال تو
این همه دلهای شیدا مال تو

من ندارم هیچ اما هرچه هست
با تمام دلخوشی ها مال تو

این غزلها را که با نام تو است
با تمام مثنوی ها مال تو

چشمهای روشن و بارانی ام
با همه چشمان دیبا مال تو

قلب عاشق پیشه ام را با همه
عشق و احساس فریبا مال تو

من ندارم جزء دل دیوانه ام
این دل غمخوار تنها مال تو

 

لبخند تو عشق است ولی با همگان نه …
با ما به از این باش ؛ ولی با دگران نه …!

رسوایی راز دلت از چشم تو پیداست …
خواندم ز دلت آری و گفتی به زبان نه …

زیبایی هر عشق ؛ به بی نام و نشانیست
ما طالب عشقیم ؛ ولی نام و نشان نه …

میخواستم آتش بزنم شهر غزل را …
وقتی سخن عشق تو آمد به میان نه …

حالا که قرار است به دست تو بمیرم …
خنجر بزن ای دوست ؛ ولی زخم زبان نه

به چشمهایم زل زد و گفت :

– با هم درستش می کنیم !

و من تازه فهمیدم تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد،

“با هم”……چه لذتی داشت این با هم، حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد ؛

حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت .

حسی که به واژه ی ” با هم ” داشتم را

با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم!…

تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد،

می توانست حس من را در آن لحظات، درک کند!

ﺑﻪ ﺧــــــــــﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ :

ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴــﺘﯽ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﻣﯿﺮﻩ ..
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ؟

ﺧــــــــــــــــــــﺪﺍ ﮔﻔﺖ :

ﺍﻭﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻋﺎﺷــــــــــــــــــــــــــﻘﺘــــــــــﻢ ..
ﻣﻨـــــــــــــــــــﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪ !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی 1396/01/04 ساعت 18:38 http://www.parsaya.com

اگر کسی را دوست داری
باید او را
آن طور که هست
دوست داشته باشی
نه آن طور که
گمان میکنی باید باشد...!
لئو تولستوی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد